خلق (سیرت)خُلُق به ضم خاء یا خُلْق، جمع اخلاق بهمعنای صورت باطنی انسان است که سیرت نیز نامیده میشود. ۱ - معنای لغویخُلُق به ضم خاء یا خُلْق، جمع اخلاق بهمعنای صورت باطنی و ناپیدای انسان است که سرشت و سیرت نیز نامیده میشود؛ چنانکه خَلْق به فتح خاء بر صورت ظاهری و دیدنی انسان دلالت دارد. [۱]
تاجالعروس، ج۱۳، ص۱۲۴.
[۲]
مفردات، ص۲۹۷.
[۳]
لغت نامه، ج۶، ص۸۷۱۱.
۲ - معنای اصطلاحیخُلق در اصطلاح، ملکهای نفسانی است که به اقتضای آن، فعلی به سهولت و بدون نیاز به فکرکردن، از انسان صادر میشود. خُلُق به ضم خاء یا خُلْق، جمع اخلاق بهمعنای صورت باطنی انسان است که سیرت نیز نامیده میشود. ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی خُلق بدینگونه است که صورت باطنی انسان را کیفیّات نفسانی وی میسازد؛ چنانکه صورت ظاهری وی را کیفیّات جسمانی او رقم میزند. با توجّه بهمعنای اصطلاحی، تنها به قوّه انجام دادن کار، خُلق گفته نمیشود؛ زیرا رابطه خُلق با انجام دادن کار، بیش از حد مذکور است. نسبت خُلق با انجام دادن کار مانند نسبت آمادگی و مهارت کاتب با نوشتن حروف و کلمات است که به سهولت و بدون فکر و تروّی صورت میگیرد؛ [۴]
المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.
چنانکه خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نیز اطلاق نمیشود و فقط بر مصدر روحی و نفسانی انجامدادن کار اطلاق میگردد؛ [۵]
المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.
امّا برخی از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نیز بهکارمیبرند. [۶]
الذریعه، ص۱۱۴.
خُلْق، براساس نوع فعلی که از آن صادر میشود به پسندیده یا ناپسند اتّصاف مییابد؛ هرچند وقتی خُلْق یا اخلاق بهصورت مطلق و بدون وصف یا قیدی بهکار رود، بهمعنای خُلْق پسندیده است. با توجّه به تعریف اصطلاحی خُلق، در تعریف حکیمان مسلمان از علم اخلاق، بهطور معمول عنایت اصلی به خُلقیّات و ملکات و تمیز نیک و بد آنها از یکدیگر است و توجّهی به خود فعل نیست. [۸]
اخلاقناصری، ص۴۸.
[۹]
تهذیبالاخلاق، ص۲۷.
[۱۰]
معراجالسعاده، ص۴۵ـ۴۶.
چنانکه اشاره شد، اتّصاف خُلْق به پسندیده یا ناپسند براساس حُسن و قُبح افعالی است که از وی صادر میشود؛ پس جای این پرسش هست که در چه علمی باید حُسن و قُبح فعل را شناخت تا به شناسایی خُلْق پسندیده یا ناپسند دست یافت؟ احتمالا با توجّه به این پرسش است که برخی از حکیمان بزرگ، در گذشته، و بسیاری از عالمان معاصر، تعریفی جامع از علم اخلاق ارائه میکنند؛ بهطوری که شناسایی حُسن و قُبح افعال کلّی را هم جزو علم اخلاق میدانند. [۱۱]
اسفار، ج۴، ص۱۱۴ـ۱۱۶.
[۱۲]
التنبیه علی سبیل السعاده، ص۲۱.
[۱۳]
اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۴۱.
«ملکه» آندسته از کیفیات نفسانی است که به کندی ازبین میرود، در برابر دسته دیگری ازآن به نام «حال» که به سرعت زوال میپذیرد. [۱۴]
اسفار، ج۴، ص۶۳.
[۱۵]
تهذیب الاخلاق، ص۲۷.
[۱۶]
احیاء علوم الدین، ج۳، ص۹۶.
۳ - آیات مرتبط با خُلُقدر قرآن کریم، واژه اخلاق و نیز خُلْق بهکار نرفته است؛ امّا واژه «خُلُق» ۲ بار ذکر شده است: ۱. در ستایش پیامبر گرامی اسلام خداوند میفرماید: «واِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم». ۲. مخاطبان حضرت هود(علیه السلام) در پاسخ به دعوتهای مکرّر او به اخلاق پسندیده عقلی و شرعی، گفتند: «چه تو ما را موعظه کنی و چه از وعظ و تبلیغ ما دست برداری، ما ایمان نخواهیم آورد»؛ زیرا از منظر آنان، این سخنان چیز تازهای نبود؛ بلکه تکرار سنّتهای گذشتگان بود و ارزش پیروی نداشت:«اِن هـذا اِلاّ خُلُقُ الاَوَّلین». گرچه واژه خُلُق در همین دو آیه بهکار رفته است؛ ولی بیتردید بسیاری از آیات قرآن کریم با مسائل اخلاقی ارتباط دارد؛ زیرا از طرفی پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)فرموده است: «إنّما بُعِثْتُ لأُتمِّم مکارمَ الأخلاق» [۲۱]
مجمعالبیان، ج۱۰، ص۸۶.
و از سوی دیگر، قرآن نیز سند بعثت است؛ بنابراین، باید ضمن معرفی مکارم اخلاقی چگونگی آراستگی به آنها را هم بیان کند.ازجمله آیات مرتبط با مقوله اخلاق، آیات مشتمل بر واژههایی است که با اخلاق، پیوند مفهومی دارند؛ مانندواژههای: دسّ و تزکیه، سعادت و شقاوت، اصلاح و افسادو هدایت و ضلالت، و نیز آیاتی که به مرتبطات مصداقی اخلاق پرداخته و به خُلق یا عمل خاصّی اشاره کرده و برای مثال از قبح سرقت، رباو قتلیا حسن انفاقو صدق و راستیسخن رانده است. افزون بر این، عمده آیاتی که از خداوند، عالم ملکوت، انسان و عالم طبیعت، وحی و رسالت و معاد سخن میگوید، با اخلاق نیز مرتبطاست. قرآن کریم، مباحث متنوّع و گستردهای درباره اخلاق دارد که با تأمّل و ژرفکاوی در آیات آن میتوان اطّلاعات لازم برای شاخههای گوناگون پژوهش اخلاقی را بهدست آورد. ۴ - انواع پژوهشهای اخلاقیپژوهشهای اخلاقی، بهطور معمول در ۴ گروه ردهبندی میشود: ۴.۱ - اخلاق توصیفییکی اخلاقیّات است که به «اخلاق توصیفی» هم شناخته میشود و در آن براساس شیوه تاریخی و جامعهشناختی، به بیان ارزشهای اخلاقی جامعه خاص میپردازند. [۳۸]
فلسفه اخلاق، ویلیام، ص۲۵.
۴.۲ - فلسفه اخلاقدیگری «فلسفه اخلاق» است که در میان دانشمندان مسلمان، فیلسوفانی مانند فارابی و ابنمسکویه به آن پرداختهاند. درباره مسائل این شاخه، توافقی وجود ندارد؛ ولی برخی، حوزه آن را از بحث پیش فرضهای اخلاق گرفته تا مباحث معناشناسی، معرفتشناسی و معیار اخلاق، گسترده میدانند. ۴.۳ - علم اخلاقسومی «علم اخلاق» است که به شکل و ساماندهی فضیلتها و رذیلتها و اعمال نیکو و زشت در حالت کلّی میپردازد. علم اخلاق بهطور معمول براساس شناخت معیار اخلاقی صورت میگیرد و از این جهت وامدار فلسفه اخلاق است. در علم اخلاق، با تطبیق آن معیار بر ملکات نفسانی مانند شجاعت، عفّت و جبن و شَرَه (آز= طرف افراط عفت) [۳۹]
لغت نامه، ج۹، ص۱۲۵۶۴، «شره».
یا بر افعال کلّی مانند وفا به وعده، راستگویی، دروغ و خلف وعده، فهرستی از فضیلتها و رذیلتها یا به تعبیر غزالی، منجیات (اوصاف نجاتبخش) و مُهْلِکات (اوصاف تباهکننده) بهدست میآید؛ ازاینروی گاهی به آن «اخلاق کاربردی» نیز گفتهمیشود.۴.۴ - اخلاق تربیتیسرانجام «اخلاق تربیتی» به چگونگی تحصیل فضیلتها و پرهیز از رذیلتهای روحی و عملی میپردازد. آسیبشناسی اخلاقی از وظایف این شاخه از پژوهشهای اخلاقی است. ۵ - مقالات مرتبط• اخلاق • علم اخلاق • فلسفه اخلاق • اخلاق توصیفی • اخلاق تربیتی • اصول اخلاقی • اخلاق فردی • اخلاق اجتماعی • اخلاق الهی ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن |